چطور داستان بنویسیم؟ | بیگول
  • خدمات ما
  • 0

    چطور داستان بنویسیم؟

    فوت و فن داستان نویسی

    فصل اول

    «««««سوژه»»»»

    بخش اول:

    نویسنده ای گفت: در چهل سالگی تازه متوجه شدم که استعداد قصه نویسی ندارم.

    گفتند: چه کار کردی؟ سراغ شغل دیگری رفتی؟

    گفت: نه، چون تا آن وقت نویسنده ی مشهوری شده بودم.

    از طنز ظریف آقای نویسنده که بگذریم، و به گوشه و کنایه ای که به برخی همکارانش زده توجه نکنیم. نکات جالب توجهی از همین چند جمله برداشت می شود.

    شاید شما هم با چنین نویسندگانی یا آثارشان رو در رو شده باشید. گاهی نوشته هایی را از بعضی نویسنده ها می خوانیم که اصلا در حد انتظار ما نیستند؛ با ناراحتی می گوییم: اصلا از ایشان توقع نداشتم.

    یک نفر ممکن است سال ها داستان و رمان بنویسد و بسیاری از خوانندگان و نویسندگان او را تحسین کنند، اما در دوره ای از فعالیتش اثری را خلق کند که بسیاری از اصول نوشتن را در آن نادیده گرفته است.

    اینها را گفتم که بدانید نوشتن یک داستان خوب مثل بند بازی ست. باید با احتیاط بسیار روی بند حرکت کرد و هر قدم را با ترس و مراقبت برداشت وگرنه سقوط خواهیم کرد؛ وگرنه با سر به دره ی تنفر خوانندگان از آثارمان سقوط می کنیم و چه چیز بدتر از این و…

    می خواهم آب پاکی را روی دستانتان بریزم. اگر این مقاله را با دقت تمام بخوانید و به همه ی توصیه هایش عمل کنید؛ و حتی مقاله یا کتاب های دیگری را هم پیرامون داستان نویسی بخوانید بازی هم ممکن است داستان نویس خوبی نشوید. جنگ اول به از صلح آخر….این نکته را در همین آغاز مقاله باید به شما می گفتم…چیزی ست که با تجربه به آن رسیده ام.

    آغاز راه

    اولین باری که تصمیم گرفتید قصه بنویسید یادتان هست؟ شاید ماجرای خیلی جالبی داشتید و فکر می کردید که ممکن است بقیه را جسابی هیجان زده کند. در هر صورت بنوسید و  روایتی را بسازید که در آن آدم ها در یر مشکلاتی هستند. روایتی که جاذبه ی فراوان دارد و ممکن است مخاطبان بسیاری را جذب کند. اما این جاذبه از کجا می آید؟

    آرامش به هم می ریزد

    داستان ها و فیلم های مشهور چطور شروع می شوند؟ خانواده ای با خوشبختی کنار هم زندگی می کنند که ناگهان یک روز مشکلی برای یکی از آنها یا همه بوجود می آید. شهری در آرامش و امنیت است که یک روز غریبه ای وارد می شود و حضور او درگیری ها را آغاز می کند.

    ……آرامش……در هم ریختن آرامش…….آرامش مجدد……

    پس معلوم شد جذابیت سوژه ها از کجا می آید. چیزی باعث می شود تعادل زندگی روزمره بهم بخورد. عدم تعادل مهم ترین ویژگی یک سوژه ی خوب است.

    حالا تنش ایجاد می شود

    دیدیم که یک عامل تعادل را بهم می زند، اما یک عده هم می خواهند تعادل یا آرامش را حفظ کنند. پس بین این افراد و آن عامل تنش و دیگیری بوجود می آید. یک سوژه ی خوب سوژه ای است که یک تنش را روایت کند.

    این تنش گاهی بین دو فرد اتفاق می افتد. مثلا دو پلیس با سابقه سال ها در کنار هم انجام وظیفه کرده اند. اما یک روز یکی از آنها تصمیم می گیرد؛ از موقعیتش سوءاستفاده کند و به یک باند دستبرد بزند. یا مثلا دو خانواده سال هاست که با هم در حال قهر به سر می برند و کاری به کار هم ندارند. اما دختر و پسری از هر دو خانواده تصمیم می گیرند با هم ازدواج کنند. تنش بین دو فرد و جامعه هم سوژه های خوبی را می سازد. مهم ترین نمومه ی آن داستان پیامبران است. در آن جامعه ای که همه بت پرست هستند؛ یک نفر ایمان تازه ای را تبلیغ می کند؛ او با گروهی که می خواهند وضعیت قبلی( بت پرستی ) باقی بماند دچار تنش می شود.

    هر قدر عمیق تر، بهتر

    اگر دو پلیس برای گذراندن ساعت استراحتشان اختلاف نظر داشته باشند که به سینما بروند یا رستوران تنشی بین آنها بوجود می آید. در وضعیتی هم که یکی از انها تصمیم می گیرد یکی از آنها تصمیم می گیرد که به یک پلیس کثیف تبدیل شود و بانکی را بزند یک تنش بین آنها ایجاد شده؛ اما عمق تنش دوم با اولی قابل مقایسه نیست. تنش ها هر قدر عمیق تر باشند، عدم تعادل بیشتری رخ می دهد و شخصیت ها در دردسر های جدید تری می افتند، حوادث زیادی رخ می دهد، سوژه ی شما گسترش پیدا می کند و به یک طرح داستانی تبدیل می شود

    پایان بخش اول….

    ( منبع: کتاب فوت و فن داستان نویسی نوشته مهدی میرکیایی )

    [xyz-ips snippet=”share”]

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
    پشتیبانی