رنگ عشق | بیگول
  • خدمات ما
  • 0

    رنگ عشق

    قبل از تو هیچی نبود. یه دنیای سیاه و سفید که توی یه اتاق تاریک خلاصه می شد.هیچ رنگی نبود. هیچ گرمایی نبود. عقربه های ساعت با نظم کسالت آوری حرکت میکردن. همه ی غذا ها یه مزه داشتن. مزه ی هیچی. و تنها حس توی قلبم مثل اتاقم بود. پوچ و خالی. یه خلاء خیلی بزرگ که هیچی اون رو پر نمیکرد. توی دایره ی لغاتم فقط یه اسم بود که معنا داشت. اسم خودم.  ولی این اواخر میدیدم دیگه معنایی نداره. مثل قلبم و اتاقم تبدیل به هیچ و پوچ شده.

    دلم یه چیز جدید میخواست. یه رنگ جدید.دلم برای رنگ قرمز گل رز توی باغچه ی خونمون تنگ شده بود.ولی یه قرمز جدید تر کشف کردم. رنگ خونم که روی پوست سفیدم جاری شده بود.کم کم همه جا داشت روشن میشد و تو عمق اون روشنایی دوتا آسمون دیدم. آسمون شب با ستاره های توش. ولی بارونی بود. فکر کنم از این رنگ قرمز جدید خوشت نیومده بود.حالا یه کلمه ی جدید بلد بودم. یه کلمه پر از معنا و مفهوم . اسم تو.

    ماه همیشه از پنجره کوچیک اتاق بیمارستان یه رنگ بود. سفید. مثل همه ی سفید های دیگه. ولی از وقتی با تو بهش نگاه کردم فرق داره. سفیده ولی یه سفید خاص. تازه دارم معنی بعضی کلمه ها رو یاد میگیرم. مثل زیبایی. زیبایی ای که فقط دوجا دیدم. توی درخشندگی ماهی که به من و تو میتابید و درخشندگی صورت تو زیر نور مهتاب.

    میدونی چیه؟ قبل از تو شمردن بلد نبودم. ولی حالا دراز کشیدن و شمردن ستاره ها تا وقتی خورشید اونا رو محو کنه لذت بخش ترین کار زندگیم شده. تازه وقتی روز میشه میتونم ادامه ی ستاره ها رو تو چشم های تو بشمارم.

    کم کم زندگیم داره رنگ میگیره.بعضی وقت ها یه بخش هایی از زندگیم آبی میشه. مثل رنگ دریایی که کنارش ساعت ها توی بغلت بودم. دریایی که کنارش فهمیدم معنی آرامش تو آغوش تو خلاصه میشه.یه وقت هایی هم بنفش میشه. درست رنگ گلدون بنفشه ای که برام خریدی. موقعی که میخواستی بهم یاد بدی باید مراقب چیز هایی که دوستشون دارم باشم. حالا میدونم چجوری باید ازت مراقبت کنم.حالا میدونم چجوری نباید از دستت بدم. حتی سیاه هم تو زندگیم یه رنگ و لعاب تازه ای گرفته. دیگه به رنگ سیاهی که تو تاریکی بود اهمیت نمیدم. زیباترین سیاه زندگی من حالا موهای توئه. وقتی باد لا به لاش میپیچه. وقتی عطر موهات ریه هام رو پر میکنه.

    دیگه میتونم مزه ها رو حس کنم. مثل مزه تلخ وقتی که با هم دعوا میکنیم. یا طعم شور اشک هام وقتی ازت میخوام من رو ببخشی. و طعم شیرین عشق تو  که به طعم شور اشک هام غلبه میکنه. قلبم دیگه خالی نیست. وجودت انقدر بزرگ بود که حتی میترسم جا کم بیارم. گوشه های دلم رو با احساساتت پر کردی تا حتی یه روزنه خالی هم وجود نداشته باشه.

    حس های مختلفی رو با اومدنت به زندگیم تجربه کردم. حس امید برای ادامه دادن زندگیم. که بتونم حتی اگه شده یه لحظه بیشتر کنارت باشم. حس امنیتی که شب ها وقتی تو بغلت میخوابم دارم. و چیزی که همه چیز رو عوض کرد.   عشق . حسی که زندگی سیاه و سفید من رو رنگین کمونی کرد.

    دیگه چی میتونم از دنیا بخوام وقتی بهترین هدیه رو به من داده. کسی که دوستم داره. کسی که برای من معنی و تعریف همه چیزه. تو. پسری که از رنگ قرمز خون متنفره. کسی که آسمون رو تو چشم هاش جا داده. تنها کسی که تونست دوباره به اسم من معنی بده.

    [xyz-ips snippet=”share”]

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
    پشتیبانی