به خاطر سپردمت (قسمت 1) | بیگول
  • خدمات ما
  • 0

    به خاطر سپردمت (قسمت 1)

    (تمامی سازمان ها ووقایع در این داستان غیرواقعی و براساس تخیلات نویسنده میباشد)

    نمیدونم اون یارو با خودش چی فکر کرده بود فکر کرده بود اگه منو شام مهمون کنه حکم دادگاهو عوض میکنم واقعا نمیدونم بعضی از مردم با خودشون چی فکر میکنن وقتی حکم رو بهش گفتن چشاش داشت از تعجب میترکید اونم برایه اینکه انتقام بگیره راجبم شایعه پخش کرده  فکر کرده اینجور چیزا منو میترسونه اگه قرار بود از این چیزا بترسم که دادیار نمیشدم حمید:منم قبلا یه همچین چیزیو تجربه کردم اون پرونده ی ارثیرو یادته ؟

    -کدوم همونیکه دوسه هفته مشغولت کرده بود چرا مگه چی شد

    –پسر بزرگه یکی از اشناهایه بابام بود منم میشناختمش وقتی وارد دادگاه شدم یه دقه حواسم پرت بود با سرم بهش سلام کردم بعدش که حکمو صادر کردیم بچه هایه کوچک تر مرده تو اینترنت شایعه پخش کرده بودن که من برا داداششون پارتی بازی کردم اینجور اتفاقا تو شغل ما زیاد میوفته حالا میگم کوروش تو باهامون نمیای

    –کجامگه جایی میرید ؟

    -اره قراره با چندتا از بچه ها بریم یه سفر دوسه روزه تونمیای؟

    -خودت که میدونی من جایی نمیرم اگرم برم ترجیح میدم تنها برم

    –واو منم به بچه ها گفتم که نمیای ولی گفتن بگم بهت واقعا تو برایه این شغل ساخته شدی

    -چطور مگه؟

    -یه ادم سرد اخمویه منطقیه عوضی که هیچ احساسی نداره واقعا محشری تو این شغل

    –مرسی از تعریفت نظر لطفته من رفتم فردا یه دادگاه مهم دارم باید یه بار دیگه پروندرو بررسی کنم

    –حالا چی هس؟

    -پرونده ی همون نوازنده ویولن حتما راجبش شنیدی تو اینترنت پوره

    –اها همون زنه که ویولن میزنه بعد الان مشکوک به مصرف غیر قانونی مواد مخدر شده وکمپانیش ازش شکایت کرده واو یه زن اونم یه نوازنده معروف چطور میتونه همچین کاری بکنه چه حکمی میخواید بهش بدید؟

    -خودت که میدونی هنوز هیچی معلوم نیس معلومم بود بهت نمیگفتم خدافظ من رفتم

    –بازم میای؟اینجا یا بریم یه باشگاه دیگه ؟

    -نه میام همینجا خوبه .

    بهتره پاشم برم خونه وای چشام داره از جاش درمیاد .خیابونا چرا انقد شلوغه مگه امروز عیدی چیزیه نمیدونم مردم چرا انقد به تاریخ اهمیت میدن هفتیه پیش کریسمس بود دوماه دیگه عید نوروزه وای چه حوصله ای دارن .

    -من اومدم

    –پسرم اومدی دستو صورتتو بشور بیا غذا داره سرد میشه .

    -باشه مامان الان میام .بابا بازم کجاس بازم اضافه کار وایساده ؟

    -اره خودت که میدونی .

    کوروش کوروش بیدار شو دیرت میشه پاشو

    -باشه مامان بیدار شدم بسه اوه دیرم شده مامان من میرم دیگه وقت نمیشه صبونه بخورم خدافظ .بازم یه روز دیگه روزا همش پشت سرهم میان ومیرن فک میکردم اگه بیام تو این شغل اینقدر روزا تکراری نمیشن ولی برایه من شغل یا چیزه دیگه ای نمیتونه وضعیتمو درست کنه یادمه صبح بود صبحی که چشمو تو بیمارستان باز کردم حدود هیجده سال پیش چشمو باز کردمو دیدم دیگه هیچی ندارم نه خاطره ای نه خانواده ای که دستمو بگیره کمکم بگیره من هنوزم تو همون روز زندگی میکنم هرروز صبح که چشامو باز میکنم از خودم میپرسم من کیم ؟ خیلی بده خیلی که ندونی چه خاطراتی با مامانو بابایی که مردن داشتی که حداقل وقتی رفتی سر خاکشون به اونا فک کنی و گریه کنی ولی من هیچ خاطره ای ندارم اونطور که پلیسا میگفتن یه نفر پدرو مادر منو به قتل رسونده یکی که وقتی من رسیدم خونه با یه گلدون محکم میزنه پس گردنم و اون موقس که من بیهوش میشم و حافظمو از دست میدم نمیدونم درسته یا غلط نمیدونم .چندین بار سعی کردم که به خاطر بیارم ولی نشد حتی دیدن کسی که میگن مادرو پدرمو کشته هم رفتم ولی هیچی هیچی یادم نمیاد 2سال بعد از اون اتفاق یه خانواده منو به فرزند خوندگی گرفتن و اونا تنها کسایین که من تو کل این دنیایه بزرگ دارم من حتی الان و حتی در اینده هیچ کس دیگیرو به یاد نمیارم چون نمیخوام به یاد بیارم نمیدونم روزی میرسه که یکی بیاد که دلم بخواد به خاطر بسپرمش . هرروز از خواب بیدار میشم سوار مترو یا ماشین میشم دم در دادگاه پیاده میشم تا دیروقت کار میکنم من تنها کسیم که هیچ پرونده قدیمی تو دفترش نیست من دست راست دادیار اصلیم.

    -سلام

    –برایه امروز اماده ای ؟

    -من 8ساله اماده ام

    –میدونی تو تنها کسی هستی تو این اداره که با ارشدش خودمونی حرف میزنه تو باید به من احترام بزاری من مثل پدرتوئم

    –باشه عمو جان بیا بریم دادگاهمون دیر میشه

    -برایه این قضیه چی فکر میکنی من قیافیه دختررو دیدم بهش نمیخوره مصرفی باشه حتی تست اعتیادشم منفی دراومده

    –پس چرا کمپانیش انقدر اسرار داره که معتاده

    -دخترمن یکی از طرفداراشه میگه یه کمپانیه دیگه بهش مبلغ بیشتری پیشنهاد داده و دختره هم میخواد بره تو اون کمپانی براهمون این کمپانی لوسی این شایعرو پخش کرده بعدش مردم ازش شکایت کردن که چرا الکی شایعه درست میکنه براهمین اومده شکایت کرده تا بیشتر ابرویه دختررو ببره

    –حالا اسم دختره چی هست ؟

    -اسم مستعارش ملکیه یخیه واسم اصلیش شروین دنیایی

    –شروین مگه اسم پسر نیست ؟

    -منم تعجب کردم انگار برایه دختراهم به کار میره

    –حالا چرا ملکه یخی ؟؟

    -اسمیه که مردم براش گزاشتن چون هیچوقت با کسی رابطه نداشته کلا ادم اجتماعیی نیست خودخواه مغرور و یکمی هم عوضیه میدونی حالا که خوب فک میکنم نیمیه گمشدته دقیقا خصوصیاته ترو داره

    –بسه دادیار ارشد براتوهم شایعه درست میکننا.

    -وایی چه پروندیه چرتی بود نمیدونستم مدیر عامل کمپانی لوسی انقدر عوضیه دخترم میگفتا

    –یه شاهد جعلی یه پرونده الکی یه هنرمند پرطرفدار واقعا حال بهم زنه راستی دادیارارشد محمدی من یه چن روز نیستم بایدبرم جایی سفر ماه دیگه لطفا بهم مرخصی بده

    –هروقت یاد گرفتی درست باهام حرف بزنی بهت اجازه میدم صدبار گفتم من جایه پدرتم

    –خوب چی دوس دارید صداتون بزنم دادیار اعظم خوبه یا عالیجناب عالیجنابان چی بگم خوب ؟

    -همون فامیلیمو بگو نخواستیم بابا درس مثل چیزی هستی که دادیار عطایی میگفت

    –چطور؟

    -یه عوضیه به تمام عیار.

    [xyz-ips snippet=”share”]

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
    پشتیبانی