با یک مشت دروغ زندگی نکن | بیگول
  • خدمات ما
  • 0

    با یک مشت دروغ زندگی نکن

    ته مانده نسکافه توی لیوان کاغذی ام کناری گذاشتم و برای بار صدم به همشهری رو به رویم خیره شدم .. فایده ای نداشت..

    انگار که من داشتم خودم را گول میزدم،  این موقع سال با این بودجه ای که من دارم خونه مناسبی پیدا نمیکردم ..

    هر روز صبح وقتی از خواب بیدار میشوم به خودم تلقین میکنم که امروز روز بهتری خواهد بود .. و شب وقتی خسته از گشتن خودم را روی تخت شکسته ام می اندازم امیدی که ته دلم داشتم یخ میزند ، آنقدر یخ می زند تا دلسرد شوم ..

    بیا واقعیت ها را قبول کنیم و صادقانه زندگی کنیم ، من میدانم حالا حالا ها خانه مناسب گیرم نمی آید ولی با دروغ خودم را سرپا نگه داشتم با دروغ خودم را خونسرد نشان میدهم با دروغی که میدانستم آخرش به هیچ جا ختم نمیشود .. دور آگهی خط میکشم با این که میدانم باز بودجه من به آن خانه نمیرسد..

    دیگر کافیست،  نمیخواهم خودم را گول بزنم نه خودم را نه آن مرد املاکی غرغرو را .. گاهی عینک خوشبینی ات را بردار به زندگی همان طور که است نگاه کن ، ببین که چگونه مردم توی مشکلات خودشان دست و پا میزنند.. به پیرمردی نگاه کن که خسته جلوی درب بیمارستان عاجزانه به مردم نگاه میکند ، به پسر بچه ای که با حسرت به بستنی های رنگارنگ مغازه خیره میشود،  به زنی که روی نمیکت نشسته است و با خجالت به کفش های قدیمی و پاره اش خیره شده ..

    آره.. ما مشکل زیاد داریم و خودمان را داریم با یک مشت دروغ گول میزنیم،  جوری تظاهر میکنیم که انگار اتفاقی نیافتاده.. کمی واقع بین باشیم ، نمیخواهم بگویم افسرده شوید و زانوی غم بغل بگیرید.. میخواهم بگویم دست از بی تفاوتی بکشید و زندگی را با واقعیت ها نگاه کنید ..

    و لطفا با یک مشت دروغ زندگی نکنید..

    [xyz-ips snippet=”share”]

    1 دیدگاه. Leave new

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
    پشتیبانی