شاهزاده اسیر نفرین | بیگول
  • خدمات ما
  • 0

    شاهزاده اسیر نفرین

    بونگ سون در شهری بزرگ که اطراف ان را درختان پوشانده بود زندگی میکرد؛وچند روز دیگر مراسمی در قصر بزرگ پادشاه برگزار خواهد شد تا شاهزاده ای که تا به حال هیچ کس اورا ندیده بود همسرخود را انتخاب کند.

    اما شاهزاده با سرنوشت شومی متولد شده بود.نیمی از او انسان و نیم دیگرش یک هیولا بود.وتنها راهی که او میتوانست به یک انسان کامل تبدیل شود این بود که……..

     فصل۱

    بونگ سون در اتاقش کنار بخاری نشسته بود وکتاب جدیدش که درمورد جادو و جادوگری بود میخواند ؛او آن کتاب را به سختی پیدا کرده بود و همینطور به سختی توانسته بود آن دوره گرد را رازی کند که کتاب را به او بفروشد.

    مشغول خواندن کتاب بود که صدایی شنید وهم مردم شهر به دور یک اعلامیه جمع شد بودند و سروصدا راه انداخنته بودند.

    بونگ سون با بی توجهی به خواندن کتاب خود ادامه داد تا اینکه شنید یک نفر از بیرون میگوید:خیلی خوب است شاهزاده میخواهد همسرخود را انتخاب کند و حال ما میتوانیم اورا برای اولین بار به چشم ببینم……امیدوارم دختر من را به عنوان عروس خود انتخاب کند.

    بونگ سون با شنیدن این خبر از جا پرید و با خوشحالی گفت:اره اره…..حالا دیگه میتونم وارد قصر بشم و قصر رو از نزدیک ببینم .به این بهونه میتونم وارد قصر بشم.خدایا از تو ممنونمممممم.

    اما ناگهان به یاد حرف آن راه افتاد.بونگ سون از راهب خواسته بود تا برای او آینده اش را بببیندو راهب بدون مکث گفته بود:اگر فردی را دیدی که در جنگل تاریک زیر درخت ماه نشسته است از او دوری کن تو نباید با او آشنا شوی…….

    بونگ سون ناگهان به خود امد و به خودش گفت:نه بابا…داشت الکی میگفت چرا باید این اتفاق برام بیوفته؟؟؟؟…

    بونگ سون برای تهیه لباس به سرعت از خانه خارج شد به سرعت میدوید واز خوشحالی نمیدانست چه کند.

    در حال دویدن بود که ناگهان به مردی قد بلند و زیبا برخورد کرد وبدون اینکه به او نگاه کند عذر خواهی کرد و به راه خود ادامه داد.

    مرد سرش را بالا اورد وچهره زیبایش نمایان شد ؛او داشت بونگ سون را که در حال دویدن بود تماشا میکرد و با خود گفت:عجب دختری بود حتی صبر نکرد ببینه مقصر کیه…..

    آن مرد همان شاهزاده بود.شاهزاده مین هیوک.او نگاهش را رو به جاده برگرداند و به راه خود ادامه داد.

    آن دونفر بی خبر از اینکه قرار است برای انها چه اتفاقی بیوفتد با شادی به راه خود ادامه دادند………..اما چه اتفاقاتی قرار است برای آن دو بیوفتد؟؟؟؟………….

    ادامه دارد…………….

    [xyz-ips snippet=”share”]

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
    پشتیبانی