خداشناسی و تنها دوست | دلنوشته و عکس خدا | بیگول
  • خدمات ما
  • 0

    خداشناسی و تنها دوست | دلنوشته و عکس خدا

    تنها دوست و خداشناسی

    شاید تاکنون جملات زیادی راجع به خداشناسی و تاثیر آن در زندگی خود شنیده و خوانده باشید ، قطعا تمامی آن تفاسیر و باورها و اعتقادات هر کدام در جایگاه خود درست و ارزشمند است ؛ اگر که روی آن ها تفکر و تحقیق و جستجو شده باشد .

    اما اکنون می خواهم شرح و تفسیر دیگری از این حقیقت عظیم و بسیار مهم را ارائه دهم و آن را با یک سؤال آغاز می کنم :

    آیا تاکنون از خود سؤال پرسیده اید که واقعا روح چیست و چه می شود که ناخود آگاه هرگاه که به معنای واقعی تنهای تنها می شویم و هیچ کمک رسی نداریم ناخودآگاه برزبانمان تنها یک کلام جاری می شود: … خدایا کمکم کن … شاید آن لحظه به این اثبات و حقیقت می رسیم که تنها وجودی که ما را به طور کامل درک می کند و ما را باوجود تمام عیب ها و کاستی هایمان اما به سبب اندک ذره خوبی هایمان می پذیرد و هرگز رهایمان نمی کند ، آن وجود تنها وتنها خداوند رحمان است , آری خداست

    محبت مادر و آغوش گرم مادر

    به یاد محبّت مادر بیافتیم که ما را با آغوش گرم خود به عالم وجود آورد و چقدر در کنار ما بوده و هست و حتی اگر ما بدترین فرزند هم باشیم هرگز و هرگز ما را رها نمی کند و همواره مارا با تمام وجود دوست می دارد … حال میخواهم این را عرض کنم : وقتی که مادر یعنی وجودی که ما را متولد ساخته ، این قدر مهربان است ، آن وقت خدایی که هم ما خلق کرده و هم متولد ساخته و هم ما را بزرگ و عاقل و با عزت و … می نماید و تمام هستی و نیستی ما از اوست چقدر می تواند مهربان و عزیز باشد … قطعا محبت و عشق مادر در برابر محبت و عشق او بسیار کوچک و وصف ناشدنی است و مانند قطره ایست در برابر دریایی پهناور… مگر مادر تاکی و چند سال در کنار ماهست ؟ بیست سال ؟ چهل سال ؟ هشتاد سال ؟ چقدر ؟ و یا ما چقدر در کنار مادر هستیم ؟

    خدای مهربان 

    اما خدای مهربانمان از ازل تا ابد در کنار کا بوده و هست … حتی آنقدر به ما لطف داشته و دارد که از روح مقدس و پاک خود در ما دمیده … حیف نیست که انسانی که می فهمد و می اندیشد و اها عدل و منطق است ، درباره ی همه چیز بخواند و بیندیشد و بداند اما درباره تنها دوستش کمی اندیشه نکند و حتی لحظه ای به یاد وی نباشد … این بحث و حقیقت منحصر در ادیان و یا قوم و صنف خاصی نیست و جدای از هرگونه اعتقادی است ؛ ایت اعتقاد نقطه ی اشتراک تمامی اعتقاد ها و حتی بی اعتقادی هاست !

    منظورم این است که حتی اگر یک شخص به هیچ چیز و هیچ دینی هم اعتقاد نداشته باشد باز در نهایت یک لفظ خدایی هست که ناخودآگاه بر زبان وی که دریچه ی قلب اوست ، جاری می شود …
    آری و این همان سرشت خدا آشنای انسان هاست … یعنی وجود ما ارتباط عمیق و گسترده ای با وجود نامتناهی او دارد و خداوند در تک تک قلوب و روحمان جای دارد و این را میتوان به راحتی و زیبایی حس کرد

    مثال واضح تر از خداشناسی

    یا مثال واضح تر و محسوس تر و ملموس تری که می توان به آن اشاره کرد ، این مثال زیبای قرآنی خودش هست که می فرماید به یاد بیاورید که در دریا هستید و دریا آرام است و شما در کشتی هستید ، ناگاه طوفانی می وزد و شما تنهای تنها هستید و در حال غرق شدن هستید ، می دانید تهنا هستید و هیچ فردی در اطرافتان نیست که نجاتتان دهد امابا این وجود باز هم احساس می کنید که باید وجودی را صدا بزنید و کمک بخواهید ، احساس می کنید وجودی هست که شما را یاری می دهد ، آری … کمی قلبتان آرام می شود و صدایش می زنید: خدا …. پس چون نجات پیدا کردید ، نکند فراموش کنید حال خود را … پریشانی خود را و آن وجود همیشگی را …. نکند حقش را و حق خودتان را فراموش کرده و باز هم از وجودش غافل شویم … به یقین که این نهایت بی انصافی است … خدا هست ، همیشه بوده و هست.

    آری … کافی است تا صدایش بزنیم و جستجویش کنیم نه در جایی دیگر یا زمانی دیگر ، بلکه در خودمان ، در قلب های خودمان ؛ آری در همین جا … جایی در نزدیکی و در کنار خودمان …

    #برچسب

    [xyz-ips snippet=”share”]

    4 دیدگاه. Leave new

    برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
    پشتیبانی